شعر افغانستان بیست سال بعد از عاصی
شعر افغانستان بیست سال بعد از عاصی
2014-09-14 19:47:42
درخزان سال ۱۳۷۳ خورشیدی و در اوج جنگ داخلی افغانستان، عبدالقهارعاصی از شاعران پرآوازه این کشور در کابل پایتخت کشته شد. عاصی ساکن کابل بود اما قهرمانان رویایی شعرهای اودر آن سالها بیشتر "رستمها و آرش هایی" بودند که علیه دولت کابل می جنگیدند.
پس از پیروزی مجاهدین و با آغاز جنگهای داخلی اما، زبان انتقاد عاصی به سمت محبوبان قبلی او چرخید. همین رفتارهای عاصی و نیز زبان متفاوت او در شعر، سبب شد که از ماندگاران شعر افغانستان شود.
مطالبی که در این صفحه گرد آورده شده نگاهیست گذرا برکار و زندگی شعر عاصی و اینکه شاعران امروز در نگاه، زبان و بیان چه مشترکات و چه تفاوت هایی با نسل قبل از خود از جمله عاصی دارند.
افغانستان معاصر، جامعه باز و شعرهایش
وقتی شاعران ما در همین دهه های اخیر از واژگانی چون " شب"، توفان"، " رستاخیز"، " دیو"،" صبح"، " بیداری" و واژگانی از این دست در شعر خود با بسامد بالا استفاده می کردند، تلاش داشتند، عنصر ابهام در شعر را افزایش دهند و پیامی را به مخاطب برسانند که در پس این واژگان و تعبیرهای برساخته از آن ها نهفته بوده است.
چنین شعری، شعر جامعه بسته است. شعری که دموکراسی را باور ندارد و گفتوگو را از دایره گفتمان فرهنگی و سیاسی خود طرد کرده است." ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
فردیت در ترانههای قهار عاصی
در دهه شصت خورشیدی شاعرانی با ادعای نوگرایی اما با ذهنیت و ابزار کهنه وارد میدان ادبیات افغانستان شده بودند.
محتوای شعر بیشتر شاعران آن دوره جمعگرایانه، آمیخته با ابهام چند لایه و زبانی فاخر بود. به همین دلیل، تنها نوگرایی که در شعر آن دوره انجام شد، تجربههایی در سطح شکلهای ادبی بود.
عاصی در همین دوره، در نخستین گامها، با دوبیتیها و رباعیهای فردگرایانه و گاهی عامیانه، راهش را از شاعران همنسلش جدا کرد. هیچ شاعری در زمان عاصی به پیمانه او اینگونه شفاف و صادقانه از فردیتش سخن نگفته است. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
مشق سپیده در شب؛ مروری فشرده شعر سپید افغانستان
در شعر سپید این دهه حضور آزادی بیان را بسیار روشن میتوان حس کرد. شاعران خوب نسل سوم بهخصوص در این عرصه خوش درخشیدند.
نبود سانسور در دوره مورد بحث باعث دست و دلبازی شاعران در طرح موضوعات شعر شده است و شاعران زمینههای مختلفی شعر گفتهاند.
نقدهای تند بر سیاستمداران و سران قدرت ـ هرچند که اندک بوده است ـ عاشقانهسرایی بدون واهمه، تلخنویسیهای فردی و پرترهنویسی در شعر سپید تا حدودی قابل مشاهده است."
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
عاصی؛ نيلوفرى وحشى در تالاب تنك ترانه
عاصى تا آن زمان در کار تصنیف سازى براى آهنگ و آشنایى با اوزان ویژهاى موسیقى، پیشینه اى نداشت و آن همه را در آغاز، نیمى با کنجکاوى و نیمى هم با اکراه تجربه مىکرد. بخش کلانى از شاعران و نویسندگان افغان در آن روزگار، تصنیف سرایى را بها و ارزش نمى دادند.
آن سالها هنوز بخشى از تصانیف و ترانههاى آهنگ هایم براى خود و دیگران را، خودم مى نوشتم. عاصی تصنیفهاى مرا دوست نمى داشت و من زبان او را براى آهنگ و تصنیف، مناسب نمى یافتم ... تا که آرام آرام وقتى به رباعى سازى و دوبیتى سرایى آغاز کرد، توجه من نیز به صمیمیت اش در شعر جلب شد. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
عاصی به مفهوم بومی کلمه
عاصی از نظر ذهنی به مفهوم بومی کلمه "عاصی" بود: برآشفته و شورانگیز، سیمابی و تیزابی. پیش از"عاصی" اسم خانوادگی او "امان" بود: قهار امان.
قصه کرد که روزی در راه لوگر گشت نظامی ماشین آنها را ایست میدهد و مسافران را پیاده میکند تا بازرسی بدنی کند. عاصی عصبی میشود و با آنها درگیر میشود. یک سرباز برایش میگوید : چرا این قدر عاصی هستی؟ و عاصی حس میکند این سرباز دقیقترین تعریف روح و روحیهء او را بر زبان آورده است. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
قهارعاصی؛ عصیانش، شعرش و آوازهاش
در همان ماههای نخست پیروزی جهادیها، باورهای سیاسی شاعر درز برداشت. چندانکه اندک اندک به مایۀ شرمساریاش تبدیل شد.
عاصی باز هم این جسارت اخلاقی را داشت که "از جزیرۀ خون" و "آغاز یک پایان" را بنویسد.
او در آغاز یک پایان، یگانه اثر منثور خود، آشکارا شرمساریاش را بیان کرد و جل و پوستک ممدوحان قدیمش را از آب بیرون کشید ولی انگار تقدیر و تصادف بهگونهای رفته بود که مداح پشیمانِ دیروزی، شاعر عاشقانههای ماندگار، عاصیِ پریشاناحوال و سرخورده، نامۀ کار خود را تا پایان نتواند بنویسد. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
عاصی؛ خیالها و یقینهایش
عاصی متولد روستای ملیمه در دره افسانه ای پنجشیر در قلب کوهساران افغانستان بود. همه روزگار کودکی اش در این دره طی شدند.
دره ای که در عین دور افتادگی، بزرگترین معدن زمرد افغانستان و شاید شرق را در خود پنهان دارد همچنان که معدن بزرگترین شاعران در طی سال ها بوده است.
دستگیر پنچشیری، استاد حیدری وجودی، عبدالله نایبی هر کدام در دسته ها و رسته های خاصی در افغانستان، افسانه اند. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
سیمای غزل امروز افغانستان
دهه شصت را غزل افغانستان بیشتر در تأمل و سکوت گذراند. جنگ و تحولات اجتماعی بزرگتر از آن بود که شاعران بتوانند از کنار آن نادیده بگذرند و همچنان به سکونتشان در جزیره منفصل سبک هندی ادامه دهند.
زلزله اجتماعی ناشی از جنگ این جزیره را هم تکان داد و زیر آب برد. بعد یک دهه طول کشید تا این تحولات در آن ذهن راکد دیر ساله راه پیدا کند و به زبان بیاید.
دهه هفتاد را میشود آغاز این جاری شدن دانست. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
متن خبر را اینجا بخوانید